زوم کن... زوم... زوم
سپس یک مربع بود و دیگر هیچ نبود. می دانستم دارم خواب می بینم. یکی که خودم بود می گفت زوم کن... زوم... زوم!
آنقدر زوم بالا رفت که تصویر از واقعیت هم شفاف تر شد. روی مربع طرح ماز بود. بعد نوری وارد مسیر شد. مثل خون که در رگ جاری شود. ماز را آرام پر کرد تا وقتی کل لوح نورانی شد. لوح زرین...
ادامه مطلبما را در سایت لوح زرین دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : quietpasser بازدید : 14 تاريخ : جمعه 12 خرداد 1396 ساعت: 18:44